توضیحات

زندگی نامه شهید اسماعیل رضوانی:

شهيد بزرگوار اسماعيل رضواني فرزندي از خطه متبرك خراسان و مولود از خاك شهيد پرور مشهد، متولد به سال ۱۳۱۷ از روستاي اطراف اين شهر بود. اسماعيل اصلا و از ابتداي زندگي مبارزه و ايثار را از ثامن الائمه امام هشتم ( ع ) آموخته بود و زبان به اسلام ( نه ) آموخته بود كه اسلام آري يعني تن دادن به ذلت و خواري است .

در كودكي پدر بزرگوارش را از دست داد و متعاقب آن كار و زحمت بيش از ظرفيت يك كودك را ناگزير متحمل شد تا سن يازده يالگي در همان زادگاهش باقي ماند و بعد از آن به مشهد مهاجرت نمود و در شانزده سالگي رهسپار تهران شد و بعد از مدتي به استخدام شركت پارس خودرو در آمد او در ۲۴ سالگي ازدواج نمود و ثمره اين وصلت ۲ فرزند است كه پويندگان راه پدرند .

وي همواره در محيط كارخانه از مدافعان حقوق همكاران و ساير كارگران بود و در كسب حقوق تضييع شده آنان از بذل جان دريغ نداشت تا آنجا كه دامنه مخالفت و مبارزه وي با رژيم شاه او را گرفتار ساواك و زندان و شكنجه نمود و مدتي در زندان قزل حصار محبوس بود .

شهيد رضواني در ۱۵ خرداد ۴۲ افتخار حضور شركت در تظاهرات را نصيب خويش ساخت و از همان زمان به نداي رهبر خويش خميني كبير لبيك گفته و پيمان بسته بود كه آخر الامر هم جان بر سر آن پيمان نهاد شهيد رضواني از مخالفين سر سخت منافقين و خط التقاطي بود و همواره با ضد انقلاب ستيز و نبرد مي كرد.

اسماعيل جنگ و جبهه را در الويت امور قرار داده و جمعا اين سردار رشيد اسلام يازده بار متوالي در روياروئي با دشمن خون خوار قد مردانگي بر افراشت و سينه ستبرش سرانجام در تاريخ ۹ / ۹ / ۱۳۶۰ در عمليات افتخار آفرين آزاد سازي بستان آماج تير دشمن نابكار شد و بدين ترتيب پيكر استوارش در هواي ملكوتي خوزستان روح پاكش را رها ساخت و به اعلي علين پيوست راهش مستدام و خونش جوشان باد .

وصيت نامه شهيد والامقام اسماعيل رضواني

اي رفتگان ما به شما پيوسته ايم ، اي ماندگان اگر شما حركت نكنيد به خون شهداء مديون خواهيد شد زيرا شهداء براي از بند استعمار بيرون آمدن شهيد شدند و اگر شما هم در سازندگي و پيشرفت مملكت فعال نباشيد ، باز هم استعار خون خوار گلوي شما را مي فشارد و گذشته از اين اسلام به شما امر مي كند كه مسلمين ، راه شهدا را ادامه دهيد همچنان كه ما هم ادامه داديم . از اجتماع در كارخانه كوتاهي نكنيد ( نماز جماعت و ديگر مراسمات ) و از جماعت محل ( زندگي ) دست نكشيد و جماعت جمعه دانشگاه را فراموش نكنيد زيرا كه دشمن از همبستگي هراس دارد .