معرفی شهد ا » » شهید قدرت الله آقا براری
۲۸
New Picture (29)GodratollahAgabarari-1000×700

شهید قدرت الله آقا براری

وی از همان ابتدای کودکی ، روح تشنه اش با اسلام سیراب می گشت و او را به سوی تکامل معنوی سوق می داد ، از این رو علاقه وافری به مسائل اسلامی و شرکت در جلسات مذهبی داشت
تاریخ تولد

1329/06/18

محل تولد

روستای مشاء در دماوند

تاریخ شهادت

61/07/10

تعداد بازدید

2272 بازدید

محل خدمت

کلید واژه ها

/ /

توضیحات

زندگی نامه شهید:

شهید قدرت الله آقا براری ، سال ۱۳۲۹ در یکی از روستاهای دماوند به نام مشاء ، دیده به جهان گشود و مراحل رشد را در آغوش گرم خانواده ای با ایمان و کشاورز سپری ساخت ؛ وی تحصیلات ابتدایی خود را در همان قریه به اتمام رسانید و آنگاه به علت بیماری ، ترک تحصیل کرده و به تهران ، نزد برادرش آمد و در یک کارخانه اتومبیل سازی مشغول به کار گشت ؛ بدین ترتیب از همان آغاز نوجوانی جسمش را به کار و مشقت زندگی آبدیده می ساخت ، تا در آینده در برابر مشکلات بزرگتر ، قد الم سازد و با ناخالصی های زمان بستیزد.

او سپس مدتی را در کارخانه ایران پیما ، مشغول بکار شد و آنگاه به خدمت سربازی رفت و پس از اتمام خدمت به استخدام کارخانه سایپا درآمد و در سال ۱۳۵۴ ازدواج کرده و یک زندکی ساده و اسلامی بنا نهاد ، که ثمره اش یک دختر و یک پسر بود ؛ وی از همان ابتدای کودکی ، روح تشنه اش با اسلام سیراب می گشت و او را به سوی تکامل معنوی سوق می داد ، از این رو علاقه وافری به مسائل اسلامی و شرکت در جلسات مذهبی داشت ؛ پس از چندی که در کارخانه سایپا مشغول بکار بود به سرپرستی قسمت صافکاری در آمد و در آن زمان که جرقه های انقلاب زده می شد ! وی زیر پوششش جلسات قرآن ، به فعالیت های ضد رژیم نیز می پرداخت، تا اینکه با اوج گیری انقلاب ، این فعالیت ها علنی گشته و بصورت تظاهرات عمومی در آمد و او هم در این دریای امواج ، غوطه ور گشت و از آن به بعد تمامی افکارش متوجه پیشبرد اهداف انقلاب و سرنگونی رژیم منحوس شاه بود و با شرکت فعال در تظاهرات از جمله ۱۷ شهریور ، حضورش را پیش از پیش نشان می داد ؛ او نفرتش به حدی بود که مجسمه رضا خان واقع در میدان تسلیحات را به زیر کشید و به همین علت ، مدت ها تحت تعقیب و بازداشت بود تا این که در درگیری ، روزهای پیروزی ۲۱و۲۲ بهمن با گارد شهربانی ، اسلحه ای به دست آورد و در آزادسازی پادگان حشمتیه شرکت نمود و پس از آن که طلیحه پیروزی دمید ، مسرور و شادمان ! سعی اش بر این بود ، تا از نعمت عزیمی که از لطف خدا و رهبری امام عزیز و به همت جوانان و برکت خون هزاران شهید به دست آمده بود ، تا سرحد جان حراست و پاسداری کند ؛ از این رو در بسیج محل مشغول خدمت شد.

وی بعد از انقلاب نیز در صدد رشد معنویاتش بوده و لذا با شرکت مستمر در جلسات و سخنرانی ها ، این مهم را به انجام میرساند . یک سال قبل از شهادتش در مدرسه فاطمیه به درس طلبگی مشغول بود ؛ با آغاز جنگ تحمیلی او همواره می کوشید تا از طریقی خود را به جبهه برساند ، تا این که سرانجام نیز با ثبت نام در بسیج کارخانه و زیر پوشش چیریک های چمران به منطقه اهواز اعزام گردید و روی هم ۵ یا ۶ بار به جبهه اعزام گشت .

در آزاد سازی سوسنگرد ، بستان ، دهلویه و ارتفاعات الله اکبر ، افتخار حضور داشت و در خلل این مدت ۳ بار مجروح گشت ، که دو موردش را بدون اطلاع خانواده ، پس از بهبودی مجددا به جبهه بازگشت ولی مرتبه سوم در منطقه سوسنگرد ، از ناحیه شکم به سختی جراحت برداشت که خانواده اش را مطلع ساخته و مدت ها در تهران بستری بود ؛ وی این بار نیز پس از بهبودی نسبی ، عزم رفتن کرد و کوله بارش را برای آخرین بار بست و با لبیک به ندای رهبرش ، عازم جبهه گردید و از طریق بسیج سپاه منطقه سومار و اسلام آباد غرب ، هجرت گزید.

چیزی نگذشت که پس از ۲۱ ماه تلاش ، خالصانه و جنگ رویاروی با بعثیان کافر ، در عملیات مسلم بن عقیل ، عاشقی دیگر به جرگه شهیدان پیوست و روح والایش به ملکوت اعلی پر کشید و دور نمایی از چهره مهربان و نورانی و نوای ملکوتی و صفات عالی انسانیش را در ذهن تاریخ به جای گذاشت .

روحت شاد و نام و راهت پایدار باد .


وصیت نامه شهید قدرت الله آقا براری :

« یا فارس الحجاز ادرکنی ، یا صالح المهدی ادرکنی ، یا ابوالقاسم ادرکنی و لا تزعنی عاجز دلیل »

وصیت نامه اینجانب قدرت الله آقا براری که در تاریخ ۰۶/۰۵/۱۳۶۱ نوشته ام ؛ نامه ام را بنام الله و با درود به رهبر عزیز انقلاب اسلامی ، امام خمینی و سلام به خانواده های شهدای انقلاب اسلامی آغاز می کنم .

قال رسول الله (ع) :”جاهدو اهوائکم مالکوا انفسکم” ، “مبارزه کنید با هوای نفس خویش تا مالک شوید خویشتن را” .

شکر خدا که به ما این توفیق داده شد و در ایران عزیزمان ، مبارزه با هوای نفس پدید آمد و رهبر عزیزمان این سخن رسول اکرم را برای جوانان روشن کرد و دیگر سخنان حضرت علی (ع) :

((بادرو الی جهاد عدوکم – بشتابید به سوی جهاد با دشمنانتان)) ؛ بلی ؛ امام عزیز که چند قرن پیش فریاد زد و حالا نائبش فریاد زد “جهاد کنید “و حالا که قسمت این حقیر شد تا به جبهه حق علیه باطل بروم ، اگر شهید شوم ! شما را دعوت به این سخنان حضرت علی و نائب بر حقش میکنم ؛ عزیزانی که جان خود را برای اسلام داده اند ، باید از بازماندگانشان قدردانی شود . خانواده گرامی بعد از شهادتم ، دو رکعت نماز شکر بجای آورید ،که از خانواده اتان شهید داده اید و به خودتان مغرور نشوید که خداوند نمی پسندد ، پاسدار توحید باشید و این را بدانید ، هر جا که توحید به خطر بیفتد ، اسلام برای نجات او می کوشد ، چون توحید عزیزترین حقیقت انسانی است و آنان که از آزادی و راجع به آزادی بحث می کنند ، نمی دانند که توحید اگر بالاتر از آزادی نباشد ، حداقل در حد آزادی و قطعا بالاتر است ؛ غرضم این است که اگر هر جوان و نوجوانی از جان و مال و ناموس و سرزمین خود دفاع کند ، این مقدس تر است و قطعا صحیح است و اگر کسی از مظلومی دفاع کند ، این مقدس تر است ، چون دفاع از مال و جان خودش نیست . اگر در جایی انسان ببیند علم به خطر افتاده است و به دلیل آنکه علم یکی از مقدمات بشر است و در معرض خطر قرار گرفته است ، بجنگد و دفاع کند ، صحیح است . توحید هم حقیقتی است که وابسته به شخص معینی نیست ، بلکه برای بشریت است و جزء فطرت انسان است و هیچ وقت ، فکرش را به سوی ضد توحید راهنمایی نمی کند .

پدرم از طرف بنده وکیل است و همسرم ناظر فرزندم ؛ فاطمه را به درس طلبگی فرستاده تا پاسدار قرآن باشد و همچنین به لطف خدا فرزند دیگر که به دنیا آمد به درس طلبگی گمارده و نام او را بنام حمله ای که من شهید شدم بگذارید . نام حمله از امامان بود ، اگر خداوند پسری داد همان نام و اگر دختر بود ، مادر و یا دختر امام نام گذاری کنید . خانه تهران و باغ مشاء را برای بازماندگان روشن کنید . ماشین را فروخته یا برادران گرفته و پول آن به همسرم داده شود؛ از خانه و باغ تا زمانی که همسرم سرپرستی بچه ها را دارد ، استفاده کند . ۹ هزار تومان بدهکارم ، بدهید و ۲ سال هم نماز و روزه بدهکارم .